ماکت شهید علیرضا توسلی

ماکت شهید علیرضا توسلی
معروف به ابوحامد
فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون
شهید مدافع حرم
سپاه حضرت محمد (ص)، تیپ ابوذر، لشکر فاطمیون
شناسه اثر : 4011106

ماکت شهید علیرضا توسلی

علیرضا توسلی معروف به ابوحامد (زاده ۱ مهر ۱۳۴۱ – افغانستان- درگذشت در ۹ اسفند ۱۳۹۳- سوریه شهر درعا) فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون بود.

زندگی
وی در سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد. توسلی در سن هفت سالگی پدرش را از دست داد. دو سال بعد نیز مادرش را از دست داد. در خلال سال‌های ۵۸–۵۷ و در جریان دستگیری قریب به ۵ هزار افغانی در این کشور، یکی از برادران وی دستگیر شد. در سال ۱۳۹۲ مشخص شد که برادر وی در گورهای دسته‌جمعی زنده به گور شده‌است.

وی در سال ۱۳۶۳ به ایران مهاجرت کرد. وی در حوزه علمیه اصفهان و سپس در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل شد و به موازات تحصیل به کار ساختمانی اشتغال داشت.

توسلی در سن ۲۵ سالگی در جریان جنگ ایران و عراق به کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت. با پایان جنگ ایران و عراق، برای جنگ با ارتش شوروی راهی افغانستان شد و به نیروهای عبدالعلی مزاری ملحق گردید.در سال ۷۴ و با ظهور جنگ طالبان دوباره راهی افغانستان می‌شود. وی از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۲ در ایران به کارهای ساختمانی مشغول شد. با آغاز بحران سوریه، وی در ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ راهی سوریه شد.

ازدواج
وی در سال ۱۳۷۹ با ام‌البنین حسینی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر است.

شهادت
وی روز شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳ در جریان آزادسازی تپه مهم و استراتژیکی تل قرین در حومه درعا در سوریه و نزدیکی ارتفاعات جولان در نبرد با جبهه النصره به شهادت رسید .وی در مشهد دفن شد.

نحوه شهادت فرمانده تیپ فاطمیون شهید علی رضا توسلی

طبق برنامه هباریه رو تا ۱۰ شب یکسره کردیم، تل قرین جلو مون بود بین ما و کفرناسج مرکز ثقل تکفیریها. فاصله ش با ما همش ۲.۵ کیلومتر بود. راه هبارهیه – تل قرین غیر عملیاتی بود خطر مین و دید دشمن، نمی شد زرهی بره. می دونستیم اگر بمونیم تکفیریها از رو تل کاملا مسلط به ما و بقیه هستند اما اگر می گرفتیمش ورق بر می گشت ما مسلط بودیم و اونا زیر دست، روبرو می شدیم با ارباب اصلیشون اون طرف مرز، امکانش بود برسیم به تل. بیشتر از این، منتظر مون نبودن، میشد رسید و گرفتش.

ابو حامد با مخابره به حضرات پشت خط گفت امکانش هست تل قرین رو بگیریم، از اون طرف با مکث گفتن اگه امکانش هست، بسم الله. ساعت ۱۲:۰۰ شب ۳ گروه شدیم و رسیدیم پای تل، گروه اول به مسئولیت ابو حامد باید از وسط تل بالا می رفت، گروه دوم جناح چپ تل رو بعهده داشت با مسئولیت فاتح و گروه سوم جناج راست تل بود با مسئولیت یکی دیگه از دوستان.

بالا رفتیم درگیری شدید شد، نور انفجار، بوی باورت و دود… فهمیدیم که واقعا منتظرمون نبودن یک ساعت از نیمه شب گذشته رسیدیم رو تل، تل رو گرفتیم.

اعلام کردیم تل قرین پاکسازی شده داریم تثبیتش می کنیم. بچه های حزب الله محور شمالی بودن اماده بودن برای تلول فاطمه، حمریت و سلطانه، تعجب کردن که تل قرین رو گرفتیم خودشون رو جمع و عزمشون رو جزم کردن و زدن به تلول فاطمه، حمریت و سلطانه تا صبح یکسره شون کردند.

صبح خروس خون می شد، ارباب های تکفیری ها رو روی تل های دیگه دید. می دونستیم این شروع بازیه واقعیتش هم همین بود. بچه های شنود خبر اوردن که مخالفین گروه گروه و دسته دسته، نعره زنان درحال امدن به اینطرف هستن، وسط ما بودیم. صدای مخابره اومد از پشت خط، شنیدم که به ابو حامد گفت شاهکار کردی شاهکار، شاخ اسرائیل رو شکستی.

تکفیر ها شروع کردن گروه اول ، دوم ، سوم … پشت سر هم حسابوشون از دسته مون در رفته بود. توپخانه ارتش از دیر عدس نمی تونست دقیق پوشش بده، تنها بودیم در مقابلشون. ابو حامد همه رو جمع کرد گفت غیرت حیدری لازمه باید ببینن و بفهمن غیرت حیدری چیه…

زرهی نمی تونست بیاد، ما هم فقط اسلحه سبک داشتیم با چند تا پیکا و ار پی جی ۷، در عوض اونطرفی ها تا دلت بخواد منابع و امکانات داشتن، خمپاره های اسرایئلیشون هم نقطه می زد.

بعضی هاشون رسیدن سر تل، درگیری سینه به سینه بود و رو در رو، می زدمیشون جنازهاشون میشد جون پناهمون و مرمی هاشون می شد مهماتمون، کلاش هامون بعد ۴ یا ۵ خشاب جوابمون میکرد اما کلاش های اونا بود در اطرافمون.

ساعت از ظهر گذشت، کم طاقت شده بودن. بچه های شنود خبر اوردن که تکفیری ها می گن فاطمیون تل رو طلسم کردن، راست می گفتن تل رو طلسم کرده بودیم طلسم غیرت حیدری،

یک یا دوتا گروه شون می رفت عقب، جاش دو یا سه تا گروه دیگه میامد با رجز خوندن پشت مخابره. یک ساعتی می گذاشت که اونا هم دست از پا دراز تر نصف نفراتشون رو می گذاشتن و بر میگشتن.

دم غروب دیگه شل شدن فهمیدن که اینطوری نمی تونن ادامه بدن، داشتن بر می گشتن سمت کفرناسج و جاهای دیگه، تل عنتر جنوب مون بود و اذیتمون می کرد. ۱۸ نفر شهید و نزدیک ۵۰ نفر زخمی داده بودیم از اونطرفی ها هم تا ۱۸۰ نفر رو شمرده بودیم.

تونستیم نفسی بکشیم. همه خسته بودیم از شب قبل شروع هباریه کسی نخوابیده بود نزدیک ۴۸ ساعت. ابو حامد از همه از خسته تر، فرماندهی که علاوه بر مسئولیت فرماندهیش، از جنگ تن به تن هم سرافراز بیرون اومده بود.

رفتم طرفش، فاتح هم اومد چند کلمه صحبت کردیم. باید، باید میامدم پایین تل یعنی ابو حامد و فاتح ازم خواستن که برم پایین تل برای کار مهمی. اومدم پایین تو چند ثانیه ۳ صدای انفجار رو شنیدم طبیعی بود، اگه صدایی نمیامد عجیب بود. از تل عنتر ۳ موشک شلیک شده بود و هدف هم تل قرین. تا قدم رو برداشتم که ادامه بدم به سمت پایین خش خش مخابره امد یکی داد زد حاجی حاجی رو زدن، ابو حامد رو زدن. دنیا رو سرم خراب شد هنوز ۱۰ دقیقه نشده بود که تنها هاشون گذاشته بودم ابو حامد و هم فاتح ، تو دید اخر دیدم که کنار هم و پشت به پشت نشستن…

برگشتم بالا نمی دونم چطوری. می دونستم که ارباب هاشون می بیننمون ، اما مگه می شد نرفت، ابوحامد اونجا بود، فاتح اونجا بود.

رسیدم به سنگر دود بود و خاک، ابو حامد رو دیدیم اما کوتاهتر از همیشه، ابو حامد بالاتر از شانه چیزی نداشت.

فاتح هم اونطرف تر افتاده بود … رفتن هر دوتاشون، فرمانده و معاون تیپ فاطمیون با هم رفتن با هم پرواز کردن…

شناسه اثر : ۴۰۱۱۱۰۶

توضیحات تکمیلی

وزن

0.560 kg

ابعاد

0.5 × 64 × 180 cm

جنس چاپ

استیکر مات / استیکر براق

جنس ماکت

چاپ استیکر بر روی کارتن پلاست 5میل

نگهدارنده ماکت

میله استیل و پایه شیشه ای

بسته بندی

نایلون حبابدار

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ماکت شهید علیرضا توسلی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ماکت شهید علیرضا توسلی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *